|

Saturday, February 26, 2005

 
دیوانه اینبار مریض شدی این بار دیگر نتوانست حتی از لرزیدنش فرار کند اتش تمام جانش را گرفت تمام اتش را به یخها میفروخت تا هم رنگ ان برگهای لرزان پاییز به شکل یک کوه اتشفشانی بلرزد گهی با گرما و گاهی نیز به سرما خدایتان را بخواهید تا این درد را وجود تان دور دارد تا همانند این دیوانه نشوید
اما حالا بهتره شده
دیوانه

This page is powered by Blogger. Isn't yours?