|

Monday, February 14, 2005

 
برای دنیا دیوانگی نه میتواند خدایی باشد نه میتواند قیامتی اما مطمئن باشید او نیز زنده است حتی در عشق مردنش نیز برای من و شما لذت دیدن دارد اگر چه نخواهیم به او التفاقی کنیم
بارها بارها کس برایم نوشتند که چرا گنگ چرا خام چرا بی معنی مینویسی باور کنید برای خودم نیز این در وجود دراد که خواندن مطالبم برایم دشوار است اما چرا باید نتوانم از دلم بخوانم حرفهایم مگر کس بیشتر از من برای نوشتن از دل دیده را فراموش میکند
میخواهم حرمت نگه دارم
میخواهم حریم را با دل بشگنم
تا نیاز به دیوار بودن را بشناسم
تا به خیال با خود بودن را ترسیم کنم
تو کیستی تا با من نیستی را بینی
من نیستم مگر در تو کیستن را بینم
دیوانه ام دیوانه ام با خدای خود بیگانه ام
این حریم را با اودیدم تا نبودن را در دیوانگی بینم
من خیال با دیوانگی را نبینم چو با او بینم
بس دیدن و ندیدن را با دیوانگی بینم
دیوانه

This page is powered by Blogger. Isn't yours?