Friday, February 04, 2005
دلم داشت برای دیوانه نوشتهایم یواش یواش تنگ میشد اون خیلی ازاد و بی خیال میاید از هر زبان حرف میزنه برای من میگه برای شما مثال میاورد که ببینید من و دیوانه گییم چقدر باهم منطبقیم
خوب اخه اونم من و سایه من
میدنید داشتم در مورد ایینه فکر میکردم میدیونید توش چی دیدم یه ادم جدید که میخواست حقیقت را بیند پس اسنه را شکاند و تیکه های اون را خاک کرد که دیکه اشتباهی خودش را توش نبینه
هر کس که الان این را میخونه حتما تا به حال خودش را روبروی ایینه نگاه کرده اون زمانی که تنهاست اون زمانی که خودش توی چشمهاش توی ایینه اون شگفتن تخم چشمهایش را دنبال میکنه اون انفجار اتمی مانند در چشم نشان است چیه اون که وقتی به اون زل میزنه دیکه قیافه خودش را فراموش میکنه دیکه زشتیهای صورتش را نیمبینه با جرعت رنگ جیوه ای اینه را با قدرت امواج نورانی چشمش میبرد وپشت اون دل سیاه اینه میبینه که یه نفر روبروی خودش نشسته با دستهاش داره به اون اشاره میکنه نه اشتباه کردم داره پنچه های دستش را برای برهمزدن سوی چشمهایش که به روبرو خیره شده تکان میده
دیدمش اون کیه که میتواند پرواز کند از این طرف اینه بپرد و از اون سمت ایینه او طرفیها را بچزاند
هراز بار رفتم و این برای به نرفتم قسم میخورم
هراز کس را دیدم این بار به ندیدنشان قسم میخورم
اما چه سود برای بار دیگر هم قسم شگستم
دیوانه
خوب اخه اونم من و سایه من
میدنید داشتم در مورد ایینه فکر میکردم میدیونید توش چی دیدم یه ادم جدید که میخواست حقیقت را بیند پس اسنه را شکاند و تیکه های اون را خاک کرد که دیکه اشتباهی خودش را توش نبینه
هر کس که الان این را میخونه حتما تا به حال خودش را روبروی ایینه نگاه کرده اون زمانی که تنهاست اون زمانی که خودش توی چشمهاش توی ایینه اون شگفتن تخم چشمهایش را دنبال میکنه اون انفجار اتمی مانند در چشم نشان است چیه اون که وقتی به اون زل میزنه دیکه قیافه خودش را فراموش میکنه دیکه زشتیهای صورتش را نیمبینه با جرعت رنگ جیوه ای اینه را با قدرت امواج نورانی چشمش میبرد وپشت اون دل سیاه اینه میبینه که یه نفر روبروی خودش نشسته با دستهاش داره به اون اشاره میکنه نه اشتباه کردم داره پنچه های دستش را برای برهمزدن سوی چشمهایش که به روبرو خیره شده تکان میده
دیدمش اون کیه که میتواند پرواز کند از این طرف اینه بپرد و از اون سمت ایینه او طرفیها را بچزاند
هراز بار رفتم و این برای به نرفتم قسم میخورم
هراز کس را دیدم این بار به ندیدنشان قسم میخورم
اما چه سود برای بار دیگر هم قسم شگستم
دیوانه