|

Thursday, December 30, 2004

 
سلام دیوانه باور
این را میتوان خواند این را میتوان ترجمه کرد تا بودنش را شنید
اسیری
اسیر شدن انسان را بی معنی خواهد کرد مگر شاه کلید اسیری را در ازادی نیابی
من اسیر شدم تو اسیر شدی و ما اسیر خواهیم و بوده ایم اگر ندانیم اسیر هستیم ما دیوارهای ااسیریمان را تا بنیاد ادمیت خود کشاندیم ترسیدن را با اسیریمان امیخته ایم تا معنای زندگی را برای خود پر رنگ تر و پر جلوه تر بیابیم رنگ زندگی را با حلال اسیری در امیخته ایم تا برای او کیفیت باوریم و از کمیت انسان بودن کاستیم چون بایدمان را از او پوشاندیم

خیال چیست ؟
زندگی چیست؟
انسان کیست
انسانیت چیست
باور چیست
باور داشتن چیست

من خیالم توی چون از تو با من در اونجا هیچ دیواری نمییابم و نمیخوام بیابم با تو زندگی میکنم در خیالم با تو حرف میزنم چون از انسان بودن با هم بودن را یاد گرفتم و این را با انسانیت و باور در امیخته ام چون باور دارم چون دیوانه ام زنده ام باید باشم و گر نه تو نه انسانیت و نه باور داشتن را قبول میکردم
حالا من کیم بیشتر از این؟


دیوانه

This page is powered by Blogger. Isn't yours?