|

Tuesday, November 16, 2004

 
بنام منظم کننده ای اعصار
با سلام
قلم را میشکنم تا دیگر برایم خط و نشان نکشد تا اگر فشارش ندهم از من دستور نگیرد تا دیکر اسیر انگشتهایم نباشد اما با دلم چکار کنم اوست عنصر انتشار برای نگارش
پس قلم را در دلم میفشارم تا دیگر نوشتههایم اسیری برایم نداشته باشد آزاد و رها شود تا به بلند ترین وجه من الوجع فریاد من را بزند شاید در نقطه تلاقی بین رنگ قلم و خونم خط مشکی پیدار شود اون نیست مگر مکر ننوشتنم پس میفشارم تا خفت اسیر شدن در رنگ و لعاب قلم نشوم

دوست دیوانه


This page is powered by Blogger. Isn't yours?