Friday, November 12, 2004
اگر چشمهایت من رو میخواست، پرواز من تا دیروز همه از روی نا بیمنایی بود. تا بینا شدم از حد خودم حرکت کردم و یه پله از خودم جلو افتادم باید دیگر این موقعیت طلایی را از دست نهدم. و پر شتاب تر از دیروز از این موقعیت طلایی به بهترین نهو استفاده کنم. یک و دو سه
حالا در بلند آواز ترین شب تاریک پرواز کردم تا اون نقطه اوج ، یک بال دیگر فاصله است. اه یه دیوار یه دیوار به بلندی آسمان چه سرد و چه عجیب مانند شیشه مرا در خود اسیر، ایینه اش کرده. کمک کمکم کن ترا به اون دمادم که مرا میخواندی من بی اعتنا از کنارت میگذشتم و مرا به این حال نفرین کردی یاد کن
این قدر بدم؟
چرا رخت مرا به رنگ چشمهایت کردی من تنم اما ماورای روح من توام اما ماورای خودم اونروز مرا ندیدی چون مرا در چشمهایت گم کرده بودی همرنگ شده بودیم و تو مرا دگر جلوه میخواستی اما من اون نبودم الوان!
میشنوی مرا؟
من اینم لال وراج و کر نا شنوا اما معلوم در حیات هر زمانی که یکی از یاخته هایم در حال تنفس بر میاید تمامی بدم او را به چشم دشمن رانت خوار میبیندش ببین حتی خودم هم برای خودم رحمی نمیبینم پس چرا باید بمانم
با سلام و با نام او که نه میشناسمش و نه میتوانم نشناسمش
اما نمیدانم این را در کدام وب لاگم بگذارم باورم کنید شده ام یه انسان در هزار هزار رنگ الوان تر از همیشه اما در یه نقطه مشترک، داود عصاری باز خوب است این اسم میماند وکر نه شاید خودم را هم فراموش کنم پس اینجا من را در تمام آدرسهایم بیابید
www.freelikeman.blogspot.com
www.mystic18444.blogspot.com
www.divaneh18444.blogspot.com
www.iran18444.blogspot.com
Now that’s your turn say to me frank who am I?
Do you know or remember me that one that said to you some thing altar’s human and some time less than a human?
So say to me and help me for know mine self as I am
Best regards
Asari
حالا در بلند آواز ترین شب تاریک پرواز کردم تا اون نقطه اوج ، یک بال دیگر فاصله است. اه یه دیوار یه دیوار به بلندی آسمان چه سرد و چه عجیب مانند شیشه مرا در خود اسیر، ایینه اش کرده. کمک کمکم کن ترا به اون دمادم که مرا میخواندی من بی اعتنا از کنارت میگذشتم و مرا به این حال نفرین کردی یاد کن
این قدر بدم؟
چرا رخت مرا به رنگ چشمهایت کردی من تنم اما ماورای روح من توام اما ماورای خودم اونروز مرا ندیدی چون مرا در چشمهایت گم کرده بودی همرنگ شده بودیم و تو مرا دگر جلوه میخواستی اما من اون نبودم الوان!
میشنوی مرا؟
من اینم لال وراج و کر نا شنوا اما معلوم در حیات هر زمانی که یکی از یاخته هایم در حال تنفس بر میاید تمامی بدم او را به چشم دشمن رانت خوار میبیندش ببین حتی خودم هم برای خودم رحمی نمیبینم پس چرا باید بمانم
با سلام و با نام او که نه میشناسمش و نه میتوانم نشناسمش
اما نمیدانم این را در کدام وب لاگم بگذارم باورم کنید شده ام یه انسان در هزار هزار رنگ الوان تر از همیشه اما در یه نقطه مشترک، داود عصاری باز خوب است این اسم میماند وکر نه شاید خودم را هم فراموش کنم پس اینجا من را در تمام آدرسهایم بیابید
www.freelikeman.blogspot.com
www.mystic18444.blogspot.com
www.divaneh18444.blogspot.com
www.iran18444.blogspot.com
Now that’s your turn say to me frank who am I?
Do you know or remember me that one that said to you some thing altar’s human and some time less than a human?
So say to me and help me for know mine self as I am
Best regards
Asari