Tuesday, November 16, 2004
بنام منظم کننده ای اعصار
با سلام
قلم را میشکنم تا دیگر برایم خط و نشان نکشد تا اگر فشارش ندهم از من دستور نگیرد تا دیکر اسیر انگشتهایم نباشد اما با دلم چکار کنم اوست عنصر انتشار برای نگارش
پس قلم را در دلم میفشارم تا دیگر نوشتههایم اسیری برایم نداشته باشد آزاد و رها شود تا به بلند ترین وجه من الوجع فریاد من را بزند شاید در نقطه تلاقی بین رنگ قلم و خونم خط مشکی پیدار شود اون نیست مگر مکر ننوشتنم پس میفشارم تا خفت اسیر شدن در رنگ و لعاب قلم نشوم
دوست دیوانه
با سلام
قلم را میشکنم تا دیگر برایم خط و نشان نکشد تا اگر فشارش ندهم از من دستور نگیرد تا دیکر اسیر انگشتهایم نباشد اما با دلم چکار کنم اوست عنصر انتشار برای نگارش
پس قلم را در دلم میفشارم تا دیگر نوشتههایم اسیری برایم نداشته باشد آزاد و رها شود تا به بلند ترین وجه من الوجع فریاد من را بزند شاید در نقطه تلاقی بین رنگ قلم و خونم خط مشکی پیدار شود اون نیست مگر مکر ننوشتنم پس میفشارم تا خفت اسیر شدن در رنگ و لعاب قلم نشوم
دوست دیوانه
Comments:
<< Home
درود
متشکرم از دعوت ات
نوشته های زیبای داری همین هم بلاگت را زیبا کرده
به امید موفقیت ات
http://beyond-the-nothing.blogspot.com
متشکرم از دعوت ات
نوشته های زیبای داری همین هم بلاگت را زیبا کرده
به امید موفقیت ات
http://beyond-the-nothing.blogspot.com
سلام. چند تا وبلاگ داری!
طولانی است و خواندنش برای من تنبل سخت است
چرا از اسیر شدن در رنگ و مکر میترسی؟
Post a Comment
طولانی است و خواندنش برای من تنبل سخت است
چرا از اسیر شدن در رنگ و مکر میترسی؟
<< Home