|

Friday, October 22, 2004

 

دفتر چه دیوانگی


با سلام به نامش
برای خوندن حتما صدای خوب نیاز نیست اون که ادم توی دلها جامیکند صدا یا رفتار و یا چشمهای نیست این برای وجود نیاز به خواستن و بعد پیدا کردن راه است
من خودم شخصا خیلی از خواننده ها را میشناختم که اصلا صدای خوبی نداشتند ولی همیشه توانسته بودن توی دلها جابگیرند میدونید چرا ، چون از راه دل با دل حرف میزند چون ترنمهای خشنشان به لطافت امواز پر نفوز نوایشان به ستونهای اشاره تبدیل میشد و ناگه در اخریت مراحل وجودی دل لنگر میانداخت جالبه بدونید وقتی به اون آهنه گذاخته میرسید همانند فلش که از قبل برای شکار امده بود میبود اما دیوارهای پیکانش تا آخرین توان به عقب و تیزی نوک پیکانشان مبدل به حلالی از جنس کمان ابرو میشد تا به حال این طوری دیده بود که صد ها بار به او هدف قرار گرقته و دادید

حکم جلو دار است به هامون بیاریم حکم جلو داراست سر بر پیش داریم

همواره هزاران سوال در من بود که چرا های بی معنا از ترس سوال و شنیدن جواب همواره به فراموشیم مینشانید تا نپرسم تا نداندم تا خموش باشم تا باشم و بودنم معنا همیشه گی باشد
ترس از حماقت ترس از انزجار ترس از ملحد شدن شاید بودن

پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که به دل بنهفتم به در افتاد
اما چرا چرا ترسم از وجود عشق جوانی
مینوشتم از خودم مینوشتم از نداشتنهایم مینوشتم از نیازها و احساساتم همواره طرفی داشتم برای خواندشان همواره ادرس میدادم برای مخاتبانم که بدانند حرفایم تا بهتر در یابنم و بهتر بدانمم اما دیکه نه دوست دارم کس از من بداند و نه دوست دارم باشم میدانم فعل انفجار است که در تمامی یاخته های من شروع به انفعال کرده اما چرا
ادم معتاد در هر حال در پی سیر و خمار کردن خودش است
بر ابخور مقدم تشنگان است با ناشکیبان صبوری رت قرین است
من زخم دارم تسکین کدامست من زخمخای کهنه دارم بی شکیبم کرچه اشیان دارم غریبم

من زخم داغ ادمیت بر کینه دارم

من زخم دار تیر قابلم برادر

شیطان چیست
یا شیطان کیست
کسی که از جنس آتش است و بر انسان که ساخته شده از گل و دیمده شده از روح خدا بود سر فرود نیاورد
نه این نیست این اوهام است ته ما را در کرده خود شریک قاس کند او نیست از برای ما اوست همهره ما در تمام ما
ما ایم خوب مایین بد ماییم زنده به افکار درد ما سر زده در جهلیم ما ترقبه به تاوان نرمیم

هر کس فکر نکنم تاقت داشته باشد تا این عراجیف را بخواند چون این نوشته هایی از یک دیوانه نیست دیوانه که از یه جیابان یک طرفه با دید آزاد راه حرکت میکند تا باشد تا حی باشد تا عمراه باشد و ناوک
تا بعد


This page is powered by Blogger. Isn't yours?